مهبدمهبد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

ღ ღ ღ گل پسر ღ ღ ღ

شازده كوچولو و غذا خوردن

شازده پسر وقتي غذا ميخوره كلي شيطوني ميكنه و غذاشو با دستاش به همه جا ميماله . از همه غذاهايي كه تا حالا تيست كرده ، بيشتر از همه آب گوشت كباب شده و آب ماهيچه پخته شده رو دوست داره و از سوپي هم كه توش آب ماهيچه ريخته شده باشه هم استقبال ميكنه . از غذاهايي كه طعم شيرين دارن مثل فرني و حريره بادوم كمتر خوشش مياد ولي بالاخره وقتي گرسنه باشه ميخوره . چند تا عكس از مهبد در حالات مختلف غذا خوردنش ميزارم كه بعدا ً خودش ببينه . ديشب واسه اولين بار بيسكويت ساقه طلايي بهش دادم و كلي خوشش اومد .يه شيرين كاريه ديگه هم كرد و اون اين بود كه موقع شام يه تيكه نون بربري دادم به دستش تا سرگرم باشه و گل پسر با دستاي تپل مپلش به آرد تبديلش كرده بود و همشو ريخت...
12 دی 1390

MERRY CHRISTMAS

سال نو میلادی را به همه نی نی ها خصوصا ً نی نی های مسیحی تبریک میگم و سالی سرشار از صلح و شادی و سلامتی برایتان آرزومندم . ...
12 دی 1390

لالالالا لالا لاي لاي لالايي ، بخواب عزيز من ، چقدر تو ماهي ...

لالالالا گل لاله     ببين ماماني خوشحاله       ميخونه سوره ي قرآن    ميخونه هي دعا مامان   لالالالاگل پسته    پسر من شده خسته         لالالالا گل پيچك          بخواب اي كودك كوچك   لالالالا گل مهتاب   اومد از آسمون ، آفتاب       لالالالا گل نرگس         نباشم دور ز تو هرگز                           &...
11 دی 1390

عقب گرد !!!

شيطون بلاي مامان ، 2 ،3 روزيه كه ياد گرفتي مثل يه قهرمان كوچولو روي دستت وايسي و براي برداشتن توپي كه جلوي تو ميزارم كلي تلاش كني و نتيجه اين تلاشها اين بود كه شما جيگرطلا ديشب عقب عقب ميرفتي و كلي هم ذوق ميكردي . ولي وقتي از توپت دور ميشدي جيغ ميكشيدي و نق ميزدي . الهي مامي فدات بشه كه اينقدر قشنگ عقب گرد ميكني . ديشب يه كار مهم ديگه هم كرديم . چون لثه هاي عسل پسرم به خاطر دندون دراوردن به شدت ميخاره و دوست داره همه چيزو گاز بگيره و يه خورده اي هم بهوونه ميگيره يه پيازچه تپل مپل داديم به دستش و مهبد كوچولوي ما هم انگار بدش نيومد و كلي گاز گازش كرد و براي مدتي ساكت و سرگرم با پيازچه بود .يه خورده هم اشك چشماش به خاطر پيازچه ميومد ولي به ...
11 دی 1390

كد 166 را فراموش نكنيد .

كد 166 مربوط به وبلاگ مهبد كوچولو را در جشنواره فراموش نكنيد .   مهبد عزيزم براي جشنواره ني ني وبلاگ ما اين عكسو آماده كرده بوديم كه متاسفانه برنده نشديم . ولي ناراحت نباش ، انشا الله توي تموم مراحل زندگيت برنده باشي . ...
11 دی 1390

ني ني اوچولوي من

ني ني اوچولو سلام . چرا ديشب گريه ميكردي و مثل هميشه آسوده نخوابيدي ؟ فدات بشم الهي . ميگرفتمت تو بغل ، ساكت ميشدي . فكر كنم دلت درد ميكرد . آخي ... . مامانو بگو كه الان در حال چرت زدنه .الان تلفن زدم خونه و از مامان زري حالتو پرسيدم گفت مثل گل خندون داره بازي ميكنه و حالش هم خوبه خوبه . كلك ، فكر كنم ميخواستي من و بابايي رو بي خواب كني كه كردي. . راستي يادم رفت بگم خيلي ددري شدي و هر كي لباس تنش كنه و بخواد بره بيرون ميري بغلش و با صداي قشنگت ميگي د د .جنسيت ني ني عمه سارا هم كه قراره همبازي تو بشه هم معلوم شد ، اونم مثل خودت يه گل پسره .  ...
6 دی 1390

بدون عنوان

تپلوي ماماني سلام . ديشب يه دونه بادكنك قرمز چاق وچله واست باد كردم ، كلي كيفشو كردي و باهاش بازي كردي . يه نخ هم از بادكنكه بسته بودم به دستت تا وقتي دستتو تكون ميدي بادكنكه تكون بخوره ولي شما فضول پسرم همش به نخ نگاه ميكردي و دنبالش ميكردي و به فكر راهي براي باز كردن گره از دستت بودي . بعد هم بردمت حمام و كلي آب بازي كردي و چون حمام گرم بود خوابت گرفت ، شير خوردي و خوابيدي . شيطون پسرم از روزي كه ماماني ميره سر كار وقتي برميگردم ، دوست نداري كه از كنارت تكون بخورم ، حتي تو آشپزخونه هم كه ميرم شما گريه ميكني . الهي مامان دورت بگرده كه تنهات ميزارم و ميرم سركار ولي خيالم راحته كه مامان زري بهتر از من ازت مراقبت ميكنه و بهت ميرسه و بابا بهم...
5 دی 1390